هفتمین صعود قلم به میزبانی مهاباد
صعود هفتم قلم به میزبانی کانون اوراز مهاباد، ۱۱ تا ۱۳ خرداد ۱۳۹۱ در شهرستان های مهاباد، نقده و پیرانشهر آذربایجان غربی برگزار شد…
صعود قلم عنوان همایشی است که به بهانه آن سالی یکبار کوهنوردان وبلاگنویس دور هم جمع میشوند تا ارتباطات مجازی به دیدارهای حضوری تبدیل شده و تبادل افکار و ایده ها به صورت ملموس تر و موثرتر صورت گیرد…
تعدادی از میزبانان پرتلاش هفتمین صعود قلم
سال گذشته که اولین بار دفتر کانون کوهنوردان اوراز مهاباد را دیدم، برای این همه فکر و انرژی که تو این محل جاری شده در دلم به مسولین کانون آفرین گفتم: نمایشگاه دائمی عکس هایی از کوه های ایران و جهان، تالار افتخارات کانون، دیواره های سنگنوردی، محل تشکیل جلسات و…
نمای پانوراما از دفتر کانون اوراز مهاباد
اینجا محل تمرین سنگنوردان کانون هم هست…
برای حضور در مراسم افتتاحیه قلم هفتم، راهی دره سه کانیان در اطراف شهر مهاباد می شویم…
در کمپ کوهنوردی دره سه کانیان مهاباد با جناب پرویز ستوده شایق در مورد لزوم یا عدم لزوم چنین کمپ هایی در کوهستان صحبت می کردم که ایشان نظر قابل تاملی ارائه فرمودند: اگر قرار باشد در هر شهری یکی از کوه های اطراف شهر را به بهانه کوهنوردی، محل ساخت و ساز قرار دهیم دیگر از کوهستان چه چیزی باقی می ماند؟
کمپ سه کانیان می تواند به عنوان تنها دهکده کوهنوردی ایران مطرح باشد به شرط این که با تولد گروه های جدید، ساخت و سازهای جدید صورت نگیرد. امیدوارم که تنها همین یک کمپ باقی بماند و کوهنوردان شهرهای دیگر از این کار الگو نگیرند و اقدام به ایجاد کمپ های دائم کوهستانی ننمایند چرا که نتیجه آن تخریب کوهستان خواهد بود.
هنگام غروب بر فراز سد مهاباد از منطقه سه کانیان…
ای تنبلا… (آقا مگه با شما بودم که داری دست تکون میدی!؟)
زیباترین صحنه ای که میشه تو شهر دید: تو ماشین نشسته باشی و ببینی چند متر آنطرف تر یک لک لک سفید کنار رودخانه داره به دنبال غذا قدم می زنه! این یعنی که تو این شهر، مردم و پرنده ها هیچ کدوم مزاحم هم دیگه نیستند…
بازار تاناکورای مهاباد…
کلاغ ها در کنار دیار الوند…
جمع صمیمی دوستان در تپه حسنلوی شهرستان نقده…
اجرای موسیقی سنتی سولدوز هاوالاری در محوطه باستانی حسنلوی شهرستان نقده…
موسیقی سولدوز هاوالاری موسیقی سنتی ترک زبانان در این منطقه از کشور میباشد و الهام گرفته از کوهستان های بکر نقده است… (به نقل از جواد حاجی زاده)
یک ترکیب دوست داشتنی…
اینجا جزیی از استان آذربایجان غربی است اما همه چیز رنگ و بوی کردستان دارد: لباس و زبان و مرام مردمان…
قرار گرفتن دو قوم بزرگ ایران زمین یعنی ترک و کرد در کنار یکدیگر در این منطقه و پذیرفتن یکدیگر به عنوان هم وطن فارغ از تفاوت قومیتی برایم جالب بود. این موضوع رو در ارتباط دوستانه و صمیمی کوهنوردان مهاباد و نقده هم می شد دید.
کاروان اتومبیل های صعود قلم…
از تپه حسنلو به سوی مزار اوراز قهرمان راهی می شویم…
و محمد اوراز؛ وقتی به محبوبیتش بین مردم نقده پی بردم که راننده ما در ارومیه که از اهالی نقده بود از خصوصیات اخلاقی اوراز می گفت و این که باعث افتخار شهرشون بوده و چقدر مردم دوستش داشته اند و دارند…
بر سر مزارش دقایقی زندگی کردیم… سپاس از میزبانان قلم هفتم که این ادای احترام را در برنامه گنجاندند و به نوعی در تمام صعود نام اوراز را جاری کردند. بدون شک صعود هفتم قلم، از اوراز بود و برای اوراز.
عکس پانوراما!
هدیه ای ارزشمند برای من؛ جایزه وبلاگ برتر از نگاه وبلاگ نویسان کوهنورد هفتیمن صعود قلم… بی نهایت سپاسگزارم از تک تک دوستانی که با رای خودشون من رو شرمنده کردند.
عکس از وبلاگ فروود – اکبر چلوییان
آغاز حرکت از روستای گزگسک منگور…
استاد حسن نجاریان و چیدن سبزی کوهی و یک درس دیگر برای ما: از طبیعت فقط به اندازه سهم خودت بردار و از آن لذت ببر…
حضور خانواده ورزشکار آقای کرمی پور در این صعود برایم جالب بود…
خورشید سوزان و سایه ای که لختی آرامش و قرار را نوید می دهد…
مهم نیست که هیمالیا رفته باشی یا مربی فدارسیون باشی یا این که nبار دماوند رو صعود کرده باشی… مهم اینه که مرد کوهستان باشی و مرد باشی و مرد… کاک فرید صدقی با همه خوبی هاش یک بار دیگه برام آموزگار کوه بود…
اینجا کردستان است…
اینجا آذربایجان است…
اینجا ایران است…
تماشا دارد دیدن دوستان جان از تبار ایران زمین؛ خورشید هم دلش نمی آید که برود…
حرکت همنوردان صعود قلم در یک ستون منظم و عبور از مسیرهای پاکوب، برای برقراری نظم و آسیب کمتر به طبیعت منطقه ستودنی بود…
نوای نی و صدای آب و آواز همنوردان و یک دنیا آرامش…
کمپ شبانه در مکانی قبل از دره منتهی به آبشار… آبشار خرپاپ در انتهای دره سمت چپ قرار گرفته است…
صدای خروش آب سرد رودخانه رو می شنوی؟!
شب دور هم جمع شدیم و هر کدام نقطه ای روی نقش گربه ایران زمین نشان زدیم. آن ها که دغدغه داشتند بیشتر زمان گذاشتند و ساعتی به تبادل نظر پرداختند…
در صعود هفتم قلم از دریاچه ارومیه یاد کردیم و بعد از برنامه با تعدادی از دوستان برای دیدنش رفتیم… حال و روز دریاچه اصلا خوب نیست… در پست جداگانه ای درباره اش خواهم نوشت.
طلوع آفتاب و حرکت به سمت آبشار…
برف چالی بزرگ در کنار آبشار خرپاپ…
خوراکی محلی کردستان با نام دوشاب که همان یخ در بهشت معروف است: ترکیبی از یخ یخچال طبیعی و شیره انگور…
در برخی از شهرها به آن برف و شیره هم می گویند که البته کمی متفاوت است و ترکیبی از برف تازه و شیره انگور می باشد…
نوش جان کاک منصور با مرام…
اینجا برای همه ما جا هست…
مسیر بازگشت از آبشار زیباست و همراه با دره های پرشیب…
و میزبانی که با تمام وجود مراقبت می کند از میهمانانش…
لاسرتای بازیگوش (نوعی مارمولک)
یادگار جنگ و درگیری هایی که گویا هنوز هم پایانی ندارد…
شادابی و طراوت کوهنوردان مهاباد همه ما را به وجد می آورد…
در جایی از مسیر کفش هایم رو درآوردم که به آب بزنم و از مسیر رودخانه بروم اما با رفتن به کنار آب و دیدن حجم آب خیلی زود از تصمیم خود برگشتم
خدا قوت مرد…
پرواز را به خاطر سپردی ای آرش عقب دار؟!
فواد رضاپور میزبان صعود ششم قلم و برترین وبلاگ نویس صعود ششم که به دلیل میزبان بودن از معرفی عنوان خود در صعود یخچال اجتناب کرد… (من یکی که خیلی شرمنده شدم از این گذشت فواد)
پرویز ستوده شایق یکی از اعضای هیات اجرایی صعود هفتم قلم و هزاری در پایین دست!
دوستان خلیل آبادی باز هم با دست پر آمدند؛ علی رضا صلاحی عزیز و کشمش های مرغوبی که سوغاتی آورده بود…
و بالاخره پرونده ی صعود هفتم توسط میزبانان بسته می شود…
یه خسته نباشید به هیات اجرایی هفتمین صعود قلم: پرویز ستوده شایق، امین غفارزاده، رامیار کاردار، فرید صدقی و عرفان رضاپور به نظرم کارشون رو خیلی خوب انجام دادند. وظیفه خودم می دونم ازشون تشکر ویژه ای داشته باشم.
و تبریک به هیات اجرایی هشتمین صعود قلم: محمد صدقی، احسان بشیرگنجی، رضا حبیب نیا، الهه حمیدی و امیرحسین ناظمی براتون آرزوی موفقیت می کنیم.
جای دوستان زیادی خالی بود: کاوه فرزانه، عباس محمدی، عباس ثابتیان، محمد والی نژاد، آنا فراهانی، عرفان فکری، مرتضی صالحی، عباس ایلاقی، مجید اسکندری، پرویز شجاعی، امین غفارزاده، سیامک شایان پور، آرش نقافی، پلوار، مژگان یوسف پور، شهریار بهزادیان، آیاز، محمد شاکری، احد محمدخانی، دخت جوپار، مطهره افشاری، هادی ملکی، مهدی ساقی، آرزو احمدزاده، فرزانه عابدنیا، الهام سیدی، امین خادم، امید عزت پور، یاسر پورصدری، حامد رزاقی، سونیا، ماهزاده نجار، مهناز رستگار، شازده کوچولو، روح اله عباسی، سعید شیخ الاسلامی، علی پزشکی، امین معین، احمد هاشمی، سید ممد، حسین رضایی، محمد نیکبخت، علی رضا کریم آبادی، شیدا آفرین زاد، آقای واحدی، احسان سالاروند، مرتضی عصاری، سینا دهقانی، داود مدقن، محمود تمیمی، احد فتاحی، محمد ابراهیمی و سایر دوستانی که در صعودهای پنجم و ششم در کنارشان بودم و اکنون نامشان را فراموش کرده ام…
* آرزوی سلامتی برای همنوردان خوبمون خانم مهناز رستگار و آقای احد فتاحی عزیز را دارم.
* سپاس بی کران از فرید صدقی، رامیار کاردار و رضا زائری وبلاگ نویسان میزبان صعود هفتم و تمام زحماتی که متحمل شدند.