روستای ماخونیک
ماخونیک، روستایی نشسته در مرز شرقی نقشه ایران زمین، در استان خراسان جنوبی واقع شده است. فاصله این روستا از مرکز استان یعنی شهرستان بیرجند بیش از ۱۴۰ کیلومتر است و تا مرز افغانستان کمتر از ۶۰ کیلومتر راه باقی می ماند…
هر چند ماخونیک یک روستای هدف گردشگری محسوب می شود و از شهرت زیادی برخوردار است اما ظاهر روستا چیز دیگری می گوید…
مسیر دسترسی به روستای ماخونیک: از بیرجند به سمت شرق و شهرستان سربیشه و از آن جا به سمت روستای درح (Dorh) حرکت کرده و با انحراف مسیر به سمت شمال، با عبور از روستاهای توتک(Totak) و سفال بند(Sofalband)، به آخرین روستا یعنی ماخونیک می رسیم. فاصله ماخونیک از سربیشه حدود ۶۵ کیلومتر می باشد.
بازدید از ماخونیک یکی از جاذبه های اصلی سفر ما به خراسان بود. به همین منظور خود را به خراسان جنوبی و بیرجند رساندیم…
وقتی که در بیرجند سراغ ماخونیک را گرفتیم، با عکس العمل های متفاوتی مواجه شدیم… برخی می گفتند ماخونیک چیزی برای دیدن و ارزش این همه راه رفتن ندارد… برخی دوستان ما را از رفتن بر حذر می داشتند چرا که از برخورد نامناسب مردمان روستا و به قول خودشون بی فرهنگی آن ها می ترسیدند و آبروی خراسان را در خطر می دانستند! و برخی عدم امنیت را عاملی برای بازداشتن ما از این سفر عنوان می کردند…
اما اتفاقا این ها همه دلیل رفتن بود برای ما… دیدن تمام واقعیت زندگی مردمان سرزمین مان و لمس زندگی شان…
با خروج از بیرجند اولین تابلویی که نظر ما را جلب می کند فاصله ۱۳۵ کیلومتری تا “پایانه مرزی ماهیرود” نشان می دهد. اولین شهری که از آن عبور می کنیم مود است…
حاشیه جاده بکر است و سطح زمین پوشیده از گون… دورتر رشته کوهی پوشیده از برف در میان ابرها پنهان شده است… بر روی تابلو نوشته شده دشت ناز… قبل از خروجی روستای توتک، بقایای ساختمان های قدیمی در کنار جاده دیده می شود…
فرم ناهمواری ها و رنگ قرمز خاک در این منطقه دیدنی است و نشان از وجود مواد معدنی دارد… مرا به یاد جزیره هرمز و خاک چند رنگش می اندازد… با عبور از کنار معدن گرانیت سولابست، به علت این رنگ ها پی می بریم…
و سرانجام به ماخونیک می رسیم… در ورودی روستا دو مرد با ریش بلند و لباس محلی ایستاده اند. یکی از آن ها دهیار ماخونیک است. از او اجازه می گیرم که بازدیدی از روستا داشته باشیم. با خوش رویی از ما استقبال می کند و می خواهد که به هیچ وجه به درخواست کودکان روستا مبنی بر پرداخت پول، پاسخ مثبت ندهیم تا به این کار عادت نکنند. از این دیدگاه آقای دهیار خرسند می شوم…
روستای ماخونیک، روستایی کوهستانی است که در دامنه کوهستان بنا شده است. هوای ماخونیک سرد است و در فروردین ماه هنوز سوز سرمای زمستان تا مغز و استخوان نفوذ می کند و برخی می گویند همین هوای سرد و خونیک دلیل نامگذاری ماخونیک است…
شغل مردم روستا دامداری، کشاورزی و کار در معدن می باشد. در حاشیه روستا چند باغ کم درخت دیده می شود. کوهستانی بودن ماخونیک، باعث شده زمین های کشاورزی چندانی باقی نماند.
روستا خلوت است و ما تنها گروه گردشگر حاضر در روستا هستیم. یکی از کودکان از همان ابتدا به سراغ ما می آید و درخواست پول می کند…
یکی دیگر از بچه ها با تکه سنگی فسیل مانند جلو می آید و آن را برای فروش قیمت گذاری می کند. در دو راهی می مانم: از یک جهت دوست دارم از او خرید کنم اما از جهتی دیگر آن چه در دست اوست ارزشمند است و نباید از طبیعت منطقه خارج شود!
بیشترین شهرت ماخونیک به اهالی کوتاه قد آن است و به همین جهت به روستای لی لی پوتی های ایران معروف شده است… مردان و زنان ماخونیک در گذشته بسیار کوتاه قد بوده اند و بر همین اساس معماری خانه های روستا متفاوت و عجیب و غریب بوده اند…
خانه ها شکل هندسی چندان منظمی ندارند و تقریبا هر خانه فرم و شکل متفاوتی دارد…
وارد یکی از خانه های قدیمی ماخونیک می شوم… تقریبا تا کمر خم شده ام تا وارد خانه شوم و درون خانه هم دائم مراقبم که سرم به جایی نخورد!
کم کم تعداد کودکان همراه ما زیاد می شود و تنها چیزی که از آن ها می شنویم این است: پول بده!
سوز سرما و وضعیت به هم ریخته روستا و درخواست های مکرر بچه ها برای دریافت پول، همه و همه حال ما را دگرگون می کند. بغض سنگینی در گلویم می نشیند…
در این سرما بعضی از بچه ها فقط با یک پیراهن و در حالی که از سرما به خود می لرزند هم چنان به دنبال ما می آیند… حتی یادگاری های کوچکی که به آن ها هدیه می دهیم نیز آن ها را راضی نمی کند و فقط پول را می شناسند! از یکی از بچه ها می پرسم پول را برای چه می خواهی؟ می گوید پدرم گفته پول بگیرم! دیگری می گوید: می خواهم دوچرخه بخرم!
اما به نظر می آید این به عادت بچه های روستا تبدیل شده است. آن ها یاد گرفته اند که وقتی غریبه ای به روستا می آید باید از آن ها پول گرفت. همین و بس!
گفته می شود که در سال های نه چندان دور مردم ماخونیک با ورود هر گونه تکنولوژی جدید و وسایلی مانند تلویزیون و … مخالفت می کرده اند و آن ها را گناه می دانسته اند.
آن چه که واضح است مردمان این روستا در عین سادگی و مهربانی، به شدت سنتی و متعصب هستند و به سختی از عادت های خود دور می شوند…
سوار ماشین می شویم تا روستا را ترک کنیم… سکوت سنگینی همسفران را در بر گرفته و دیگر زیبایی های طبیعت ماخونیک به چشم نمی آید…
پی نوشت: نوروز امسال گروهی از دوستان برای بازدید از ماخونیک رفته بودند و با شرایطی مشابه تجربه ای که ما داشتیم، روبرو شده بودند. بچه های ماخونیک درخواست پول کرده بودند و دست بر دار نبوده اند. در پاسخ به این سوال که پول را برای چه می خواهید بیشترین خواسته دوچرخه بوده و دوستان ما هم قول داده اند که برایشان دوچرخه بفرستند.
سرکار خانم میری نماینده گروه این موضوع را با بنده در میان گذاشتند و من هم استقبال کردم. حداقل می دانم کسانی که از ماخونیک بازدید داشته اند در این امر مشارکت خواهند کرد.
با همفکری با دوستانمان در بیرجند و همینطور با مشورت با دهیار ماخونیک به این نتیجه رسیدیم که تعدادی دوچرخه مقاوم (تعداد دوچرخه ها بسته به مشارکت دوستان دارد) برای بچه ها خریداری شود و با نظارت دهیار در اختیار یک نفر معتمد ده، قرار داده شود. دوچرخه ها به صورت مشارکتی در اختیار بچه ها قرار گیرد. هر کدام از بچه ها یک دفترچه اشتراک خواهند داشت و مشخص خواهد بود در روز یا در هفته چند ساعت و چه زمان هایی می توانند از دوچرخه استفاده کنند.
محل نگهداری دوچرخه ها توسط دهیاری مشخص شده است. هم چنین آقای شیخی دهیار محترم ماخونیک حمل دوچرخه ها از بیرجند به روستا را به عهده گرفته اند. اما از آن جا که نگهداری دوچرخه ها هم اهمیت دارد، هزینه ی یک سال نگهداری هر دوچرخه توسط خودمان تامین خواهد شد. هدف استفاده کودکان و نوجوانان ۷ تا ۱۶ ساله ماخونیک از دوچرخه هاست.
به نظرم این طرح مزایای زیادی دارد که از آن جمله: آمدن یک دلخوشی جدید برای بچه ها، دلبستگی بچه ها به روستا و محل زندگی شان، استفاده بهتر از اوقات فراغت آن ها، تمرین نوعی زندگی اجتماعی و مهم تر از همه این که بدانند دوستانی در سرتاسر ایران زمین دارند که به فکرشان هستند.
اگر نظر یا ایده ای برای اجرای بهتر این طرح دارید لطفا مطرح فرمایید.
بر اساس پرس و جوهای دوستان بیرجندی سید مهدی حسینی معروف به سید هزاری و آرش مودی عزیز که هر دو از کوهنوردان معروف و با اخلاق خراسان هستند، قیمت خرید دوچرخه معمولی با مارک های مختلف در فاکتور زیر آمده است. هم چنین با مشورت با دوستان دوچرخه سوار هزینه نگهداری و وسایل برای یک سال برای هر دوچرخه هم ۸۰هزار تومان در نظر گرفته شده است.
*** این پی نوشت طولانی برای این بود که شما هم چنان چه مایل به مشارکت برای خرید دوچرخه برای بچه های روستای ماخونیک هستید لطفا تا تاریخ ۱۸ تیرماه ۹۲ هر مبلغی که تمایل دارید به شماره کارت زیر واریز نمایید:
اگر مایل به کمک برای نگهداری و تعمیرات دوچرخه ها هستید در قسمت نظرات نام و شماره تماس خود را بگذارید.
بیایید این بار ما برای بچه های ماخونیک یک سوغاتی ببریم…
جدیدترین خبر از ماخونیک: دوچرخه ها خریداری و تحویل دهیار ماخونیک شده است و مقرر شده در اولین جمعه بعد از ماه رمضان در اختیار بچه ها قرار گیرد. خبرهای تکمیلی همراه با تصاویر به زودی در اینجا منتشر می شود.