ایرانگردی

سفرنامه نوروزی سیستان و بلوچستان

دیوانه میخوای بری سیستان بلوچستان چه کار کنی؟ دنبال دردسر می‌گردی؟ ریگی همه‌تون رو می‌کشه… اونجا امن نیست… قحطی سفر اومده اول سالی میخواید برید اونجا… بیا بریم گرجستان و ارمنستان عشق و حال… اگه گروگان گرفتنتون ما نمیایم درتون بیاریما!

مسیر سفر سیستان و بلوچستان
در این سفر حدود ۶۰۰۰کیلومتر در طول ۱۵روز پیموده شد.

سفر به ترسناک‌ترین استان ایران

جملاتی مشابه آن‌چه در بالا خواندید، تنها بخشی از واکنش‌های احساسی اطرافیان ما نسبت به سفر به جنوب شرقی ایران بود.

لباس بلوچی

شاید الان که شما دارید این مطلب رو می‌خونید، این واکنش‌ها براتون عجیب باشه اما تا همین یک دهه پیش، واقعیت سفر و گردش در سیستان و بلوچستان همین بود.

جاده‌های سیستان و بلوچستان

نوشته های مشابه

با این وجود، سفر دو هفته‌ای گروه ۵نفره ما به دیار سیستان و بلوچستان به پایان رسید و خاطراتی عجیب و به یادماندنی برای من و همسفرانم به یادگار گذاشت. ما با جان و دل رفتیم و اصلا پشیمان نشدیم که هیچ؛ بهترین روزهای عمرمان هم در نوروز ۱۳۹۰ رقم خورد.

غار لادیز
وسیله نقلیه ما در این سفر

ورود به سیستان از جاده شهداد نهبندان

سفر ما با روستای سیرچ کرمان و سرو کهنسال آن آغاز شد و با گذر از جاده پرهیجان و خوفناک شهداد به نهبندان ادامه یافت.

مسجد سبک پاکستانی ها

با رسیدن به زابل، دریای سیستان و دریاچه هامون پوزک را به نسبت آن‌چه در ذهنم بود، پرآب‌تر دیدم و با کوه خواجه و دهانه غلامان و شهر سوخته به گذشته‌های دور سفر کردیم و درکنار چاه‌نیمه‌ها با صیادان سیستانی گپ زدیم.

فرش سیستانی

از لباس بلوچی تا فرهنگ سیستانی

در بازارهای زاهدان و چابهار با مردمان سیستان و لباس‌های بلوچی بُر خوردیم و با افتخار هم جامه‌شان شدیم.

بازار چابهار

در جاده‌های حیرت‌آور دیار سیستان و بلوچستان چرخیدیم و از هر لحظه حضور در این طبیعت عجیب و ناشناخته، خدا را شکر کردیم. هنوز حیران عزلت راه‌آهن و ساختمان شهربانی و پست میرجاوه بودم که غار لادیز را در میان ناهمواری‌های خشک اطراف، پرآب یافتم!

ایستگاه راه آهن میرجاوه
ایستگاه راه‌آهن میرجاوه در مرز پاکستان

اما عبداله، که خودِ روستای تَمین بود… کلام شیرینش، درب خانه‌اش که رو به قله‌ی تفتان زیبا باز می‌شد و دختر و نوه‌اش که کودکانی هم‌سن و هم‌بازی بودند! همان چند دقیقه مهمانی خانه ساده‌اش آن‌قدر لذت‌بخش بود که روستای تمین را برایمان معنای دیگری بخشد.

پیرمرد سیستانی

از سکوت و آرامش دریاچه سردریا انرژی گرفتیم و مهمان قله تفتان پرجنب و جوش و آسمان آبی‌اش شدیم.

سفال کلپورگان تا گاندو سرباز

سفال سنتی کلپورگان و «دل مرادش» که با عشق کارگاه سفالگری روستا را اداره می‌کرد؛ و سراوانی که سین هشتم سفره هفت‌سین ما شد.

هفت سین سراوان

شنا در رودخانه پرآب «سرباز» و زندگی چند ساعته با «گاندو» عیش ما را کامل کرد. «گاندو»، این تمساح دوست داشتنی دیار ایران‌زمین را در پاسگاه حیات وحش دَرگَس دیدیم و مهمان محیط‌بانان دوست‌داشتنی سیستان و بلوچستان بودیم.

شنا در رودخانه سرباز

رودخانه باهوکلات، از نقشه تا واقعیت

زمانی که مدرسه می‌رفتم، ‌حداقل ۲-۳ نمره درس جغرافیا رو با رود باهوکلات و سد پیشین گرفتم! حالا قدم‌زدن در کنار سد پیشین و حاشیه باهوکلات که دیدنش مانند رویایی بود که به حقیقت پیوست… هنوز باورش برایم سخت است!

رودخانه باهوکلات

مقاومت و پایداری دیرینه نیاکانمان را با دیدن قلعه سه‌کوهه، قلعه مچی، آسباد مچی، قلعه ناهوک و قلعه سب مرور کردیم.

قلعه سب
قلعه سب در سیستان و بلوچستان

گذر از باغ‌های موز و جالیز هندوانه‌های شیرین و رسیدن به سرزمینی متفاوت با آن چه پیش از آن دیده بودیم: «کوه‌های مریخی یا مینیاتوری».

میوه‌های گرمسیری در سرباز
سه راهی سرباز و میوه‌های گرمسیری

لمس اقیانوس در خلیج گواتر

هنوز در پیچ و تابِ فرم و نقش و رنگ‌های عجیب کوه‌های فرازمینی بلوچستان بودیم که به دریای آزاد رسیدیم. خلیج گواتر و جنگل حرا و خرچنگ‌های دوست‌داشتنی دریای عمان. حالا پاکستان در همین چند قدمی است!

کوه‌های مریخی ایران
نمایی متفاوت از کوه‌های مینیاتوری یا مریخی

زیبایی‌ها ادامه دارد: ساحل شنی کم‌نظیر دریای عمان در کنار کوه‌های صخره‌ای، تالاب لیپار یا تالاب صورتی، گل‌افشان کهیر بندر تَنگ، جاده فرح‌بخش چابهار به بندر جاسک با فراز و فرودهای دوست‌داشتنی و قسمت‌هایی از مسیر که آب برده بود.

جاده ساحلی چابهار

خداحافظی با بلوچستان و ورود به هرمزگان

پا به پا با دریای عمان به سمت تنگه هرمز پیش می‌رویم. آن حس بیقراری و دلتنگی که لحظه ورود به هرمزگان داشتیم را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم. اگرچه خیلی زود، دلتنگیِ دیار رستم و زال با خونگرمی بندرنشینان جبران شد.

غروب ساحل دریای عمان

در روزهای پایانی سفر، میهمان دوستانمان در روستای تُم‌گران در مجاورت شوره‌زار هامون جازموریان بودیم. حنابندان و عروسی بلوچی را دیدیم و با رسوم هنوز زنده‌ی روستا زندگی کردیم.

لباس مردان بلوچ

تلاش خواهم کرد با گزارش‌هایی از این سفر، دیدنی‌های فراوان این خطه فراموش‌شده را با شما به اشتراک بگذارم. هرچند هیچ گزارشی جایگزین لذت دقایقی زندگی و هم‌صحبتی با مردمان پاک و دوست‌داشتنی سیستان و بلوچستان نخواهد شد.

همسفران سیستان و بلوچستان
همسفرانم: حمید، صفورا، یاسر و فرزانه در جنگل حرای گواتر

ما در این سفر از راهنمایی درجه یک دوست عزیزم امیرحسین بختیاری (مدیر انتشارات ایرانشناسی) بهره بردیم که تجربیات سفر شناسایی خود برای ثبت نقشه گردشگری و جاذبه‌های استان سیستان و بلوچستان را در اختیارمون قرار داد.

مرد بلوچ و مرد سیستانی

این گزارش رو تقدیم می‌کنم به روان پاک بزرگ مرد طبیعت ایران، عباس جعفری (عباث) که در سفر شناسایی سیستان و بلوچستان همراه امیرحسین عزیز بود.

محمد گائینی

اینجا تلاش می‌کنم بخشی از مشاهدات خودم رو با شما درمیون بذارم. معتقدم که هر آن‌چه ثبت بشه و با دیگران به اشتراک گذاشته بشه، ماندگار میشه و «ایران را بگردیم...» بهانه‌ایست برای این که تنبلی رو کنار بذارم و بیشتر بخونم و بیشتر بنویسم.

‫۶ دیدگاه ها

    1. امیدوارم بتونیم خوب مدیریت کنیم و مردم سیستان و بلوچستان از منافع این طبیعت زیبا استفاده کنن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا