صعود هشتم قلم بر فراز قلعه ماران
هشتمین صعود قلم به میزبانی گلستان و به مقصد قله قلعه ماران برگزار شد. فرصت مغتنمی برای دیدار دوستان کوهنویس قدیم و جدید از گوشه گوشه ایران عزیز که من شخصا به این راحتی ها چنین موقعیتهایی را از دست نمیدهم. امسال علی شاه محمدی عزیز و صدریه منتظری از کوهنوردان و کوهنویسان خوشنام و با اخلاق گنبدکاووس پیشنهاد میزبانی دادند و کوهنویسان هم رای مثبت دادند و راهی قلعه ماران زیبا شدند…
نمای پانوراما از قلعه ماران پیش از غروب آفتاب
پیش از این یک بار افتخار همنوردی با بچه های باشگاه البرز گنبد کاووس را در صعود به قله بوقوتو پیدا کرده بودم و با بزرگوارانی چون جناب اسماعیلی و ابولفضل حسینی و … از نزدیک آشنا شده بودم و دورادور تعریف احمد خان کول اف را شنیده بودم.
بدون شک حمایت این دوستان اهل کوهستان بود که باعث شد صعود با نظم خوبی برگزار شود…
سید هزاری الکترونیکی می شود!
حیف که به دلیل نداشتن مرخصی و زمان کافی، بخشی از برنامه را در روز اول و دوم از دست دادم. اما همان چند ساعت دیدار دوستان در طبیعت زیبای کوه های اطراف رامیان، غنیمتی بود برای ما…
کوله کشی از نوع کودکانه…
این طور که به نظر می آمد هیات اجرایی سال گذشته هماهنگی کافی و لازم را با یکدیگر نداشتند اما لازم می دانم از این دوستان تشکر کنم که با این وجود کار را به سرانجام رساندند و تحویل گروه جدید دادند.
جمع هیات اجرایی جدید بسیار بسیار امیدوارکننده است. حضور سرکار خانم صالحی بزرگوار، میثم رودکی، جواد زارعی، نرگس شکوفه فر و علی شاه محمدی در این جمع توقع ما را بالا می برد. خانم صالحی عزیز روی قولم به شما هستم و هر جا کاری در توانم بود دریغ نخواهم کرد.
در بدو ورود به پاقلعه، تردد کامیون های و نیسان های متعدد با بار تنه درختان جنگلی برای ما عجیب بود و البته با ورود به جنگل قلعه ماران صدای آزاردهنده ای که نشان از قطع درختان جنگل داشت، تراژدی تکراری و بی رحمانه ای را پیش چشمانمان گذاشت…
روستای پاقلعه رامیان
جنگل های انبوه منطقه قلعه ماران که نمونه های آن در سرزمین ما به شدت کمیاب می شود، به سرعت در حال تخریب هستند و فرصت طلبان به صورت کاملا قانونی در حال برداشت از این جنگل ها هستند…
اینجا هم زمانی جنگل انبوه بوده است. شاید همین چند سال پیش…
البته ما کوهنوردان هم به نوبه ی خود هوای این جنگل ها را نداریم. این حجم چوب و برپایی آتش آن هم در گرمای تابستان چه ضرورتی دارد؟ بد نیست در بعضی عادت هایمان تجدیدنظر کنیم…
خانواده کوهنورد و دوست داشتنی منتظری…
پدر و پسر در آغوش یکدیگر بعد از ساعت ها جدایی!!!
سپاس فراوان از علی شاه محمدی و عباس سمیعی و تمام دوستانی که گوشه ای از کار را در دست گرفتند و قلم را از ایستگاه هشتم به سلامت گذراندند. از آن جایی که به صورت کامل و از ابتدا در جریان صعود نبودم، قصد ارائه گزارش صعود رو نداشتم و فقط چند سطری جهت احترام به میزبانان و تشکر از این عزیزان در قالب گزارشی کوتاه خدمتتان ارائه کردم…
با سپاس از همسفران عزیز که ساعاتی خوش را با هم رقم زدیم…