از گرمابدر به بلده تا رویان با دوچرخه
رکابزنی در مسیر قدیم تهران شمال از پایتخت تا ساحل دریا
ایده دوچرخهسواری از تهران تا شمال و عبور از کوههای البرز همیشه ذهنم رو قلقلک میداد تا این که بالاخره در اولین روزهای تابستان همراه با یک گروه درجه یک به دل کوه زدیم.
مسیر دوچرخه تهران شمال از کجا میگذرد؟
اگر بخواهم مسیر کوهستانی و مالروی تهران تا شمال را یک مرور سریع بکنم میشه این: تهران، لواسان، اوشان، فشم، گرمابدر، خاتون بارگاه، تنگه یونزا، دشت لار، سفیدآب، چپکرو، گردنه پاکبود، یالرود، بلده، رویان یا علمده و دریای کاسپین.
قرار ما چهارشنبه عصر کنار تالار وحدت است و از قلب تهران راهی شمال آن میشویم. پیشبینی اولیه برای پایان برنامه جمعه شب است یعنی کلا در مدت ۲.۵روز از تهران تا شمال را رکاب میزنیم.
جادهای که از لواسان ما را به گرمابدر میبرد از از مرز غربی منطقه حفاظت شده ورجین میگذرد. ماشینهایی که از این جاده در زمستان عبور میکنند شانس دیدن قوچ و میش وحشی البرز مرکزی در کنار جاده را دارند.
بعد از دو ساعت به گرمابدر میرسیم. از آنجایی که باید وارد منطقه حفاظت شده میشدیم، از محیط زیست استان تهران مجوز ورود گرفته بودیم. پاسگاه محیطبانی گرمابدر در انتهای روستا واقع شده است و کمی جلوتر محیطبانی دوم که در واقع گیت ورود به منطقه است و زنجیر دارد. البته ما با زنجیر باز مواجه شدیم و کسی مجوز نخواست!
کمپ در گردنه خاتون بارگاه بر فراز ابرها
تصمیم میگیریم برای این که صبح منظره بهتری داشته باشیم تا نزدیکیهای گردنه خاتونبارگاه را با ماشین برویم. نرسیده به گردنه جاده خراب میشود و از همینجا خورجینها را مهیا کرده و با دوچرخه ادامه میدهیم.
از ارتفاع ۲۶۵۰ متری به ارتفاع ۳۰۰۰ متری آمدهایم و راه زیادی تا گردنه باقی نمانده است. کمپ شبانه ما کمی پایینتر از گردنه خاتونبارگاه، شبی به یادماندنی برایمان میسازد. صبح زیپ چادر را که باز میکنم شگفتزده میشوم. گویی دیشب با ابرها همبستر بودهایم!
و اکنون به تماشای نمایشگاه قلل مرتفع البرز مرکزی از فراز خاتونبارگاه نشستهایم.
قله زیبایی با نقابهای برفی به فاصله یک درهی عمیقِ پر ابر، روبرویمان است که شک دارم قله خرسنگ باشد یا قله جانستون. در سوی دیگر قله مهرچال خودنمایی میکند.
باور کنید این هوا و این منظره اعتیادآور است. دوچرخهها را زین کرده و از جاده قدیم و ناهموار خاتون بارگاه به سمت دشت لار راهی میشویم.
فلایتیو، سایت فروش بلیط هواپیما حامی انتشار این سفرنامه است.
با وجود این که وارد گرمترین فصل سال شدهایم اما جاده هنوز قابل استفاده نیست و مسیر ناهمواری را تجربه میکنیم که البته برای دوچرخهسواری کوهستان بسیار لذتبخش است.
از صبح و از روی گردنه در سراشیبی هستیم و خیلی زود به شکافی عظیم در دل کوه میرسیم. اینجا تنگه یونزاست که حیرتانگیز است! تمام کوه و تنگه در یک نما دیده میشود و ما را به درون خود میبلعد.
ورود به دشت لار از تنگ یونزا
عبور از تنگه یونزا به معنای پشت سر گذاشتن اولین لایه از کوهستان البرز و رسیدن به دشت لار است. یونزا به معنای یونجهزار است و در اصل نام دشت مجاور تنگه است که اکنون بخشی از دشت لار شده است.
اولین روزهای تابستان است و عشایر دشت لار کاملا مستقر شدهاند. فرصت خوبی است که هم تجدید قوا کنیم و هم با عشایر اهل ورامین و سنگسر سمنان که قشلاق به لار میآیند گپ بزنیم. بر روی سقف یکی از آلاچیقها کشکهایی زیر آفتاب خشک میشدند به چه بزرگی! نگاه توام با التماس همرکابان با مهربانی صاحبخانه همراه شد و بینصیب نماندیم!
در وسیعترین دشت البرز مرکزی، هر مسیری را که انتخاب میکنیم باید از دل رودخانه عریض و پرآب لار عبور کنیم؛ گاهی کمعمق و گاهی هم پرخروش.
آبِ سفید آبشار قو در دشت لار
دشت لار تازه بهاری شده است و طبیعت آن نمایش خیرهکنندهای برای ما دارد. با عبور از بخشی از رودخانه لار و در مسیری زیبا، به آبشار سفیدآب دشت لار میرسیم.
عشایر لار، این آبِ سفید سرازیر از بلندیهای البرز را با نام آبشار قو هم میشناسند. فرم قسمت بالای آبشار قو من را به یاد آبشار کمردوغ در کهگیلویه و بویراحمد انداخت که یکی از بلندترین آبشارهای ایران است.
در نزدیکی آبشار، بقایای ساختمانهایی را دیدم که عشایر میگفتند مربوط به کاروانسرایی در دشت لار بوده است. از عشایر منطقه شنیدم که در گذشته کاروانسراها و بناهای بینراهی دیگری هم در این منطقه وجود داشته است.
بعدها از محمد سپهر سیری که از راهنمایان گردشگری توانمند ایران است شنیدم که در پایاننامه باستانشناسی خود به آثار و ابنیه تاریخی دشت لار پرداخته است. قطعا پس از انتشار آن، اطلاعات خوبی برای ما خواهد داشت.
قله آسمان کوه در همسایگی دشت لار
در حالی که در دشت لار رکاب میزنیم و به سوی آبشار قو میرویم، قلهای منفرد و جذاب خودنمایی میکند که دهها بار سوژه عکسهایمان میشود. قله زیبای آسمان کوه به معنای واقعی کلمه سر به آسمان گذاشته و سوگلی دشت لار است.
رکابزنی کوهستانی ما از تهران تا شمال با بار زیاد و خورجینهای سنگین همراه است. دلیل اصلی این موضوع نداشتن تیم پشتیبانی بود وگرنه بهتر است که این مسیر را سبک و بدون خورجین بروید.
حفظ تعادل دوچرخهها در هنگام عبور از رودخانه یا عبور از روی شیبهای تند کوهستان اگرچه دشوار اما پرهیجان و ماجراجویانه است. ولی حضور همسفرانی یکدست و آماده و در عین حال همراه و حمایتگر کار را برایم آسان کرده است. شوخی و خنده و مرور خاطرات برنامه دوچرخهسواری دور جزیره قشم بخش زیادی از مسیر را کوتاه میکند.
در مسیر مالروی تهران شمال، قلههای زیبای البرز مرکزی مانند مخروطسر، دوخواهرو، ورارو، سرخک و بلندترین نقطه استان تهران یعنی قله خلنو ما را احاطه کردهاند.
عبور از گردنه پاکبود تا یالرود و بلده
از دشت لار فاصله میگیریم. حال باید از چند لایه دیگر از البرز مرکزی عبور کنیم که غول مرحله آخر آن گردنه پاکبود است! اسم این گردنه گواه همهچیز است. اگرچه نظر دکتر منوچهر ستوده در مورد وجه تسمیهها این بود که نباید با برداشت شخصی برای مکانها داستان جدید بسازیم اما پاکبود بسیار بامسماست!
با عبور از گردنه پاکبود، وارد دره کوشکک میشویم و با عبور از مسیری دشوار و نفسگیر به دشت چهلچشمه میرسیم. در نزدیکی یک گوسفندسرا در چهلچشمه کمپ شب دوم را برپا میکنیم و استراحتی جانانه میکنیم.
روز سوم سفر با عبور چند باره از رودخانه پرآب و مسیری ناهموار شروع میشود تا اینکه به جاده خاکی روستای یالرود میرسیم.
بعد از راه دشوار کوهستانی که آمدهایم، فاصله حدود ۷ کیلومتری یالرود تا بلده را پرواز میکنیم! مسیر بسیار جذاب است و ما غرق لذتیم که خیلی زود تابلوی بَلَدِه را میبینیم.
اطلاعات جیپیاس میگوید که از اولین حرکت چرخ دوچرخهها در خاتونبارگاه حدود ۶۰ کیلومتر فاصله گرفتهایم.
گردنه قرق و ثبت بیشترین سرعت دوچرخه!
از بلده باید وارد جاده رویان شویم تا به سمت دریای کاسپین حرکت کنیم. اما زمان تنگ است و عبور از گردنه قُرُق به معنای ۹۲۰متر سربالایی سنگین است! تصمیم میگیریم دوچرخهها را سوار ماشین کرده تا بالای گردنه استراحت کنیم. در کمتر از یک ساعت به گردنه قرق در ارتفاع ۳۰۰۰متری از سطح دریای آزاد میرسیم.
رسیدن به رویان یعنی حدود ۳۰۰۰متر سرازیری! بسیار هیجان انگیز و البته به شدت خطرناک! ۶۰ کیلومتر فاصله بالای گردنه تا ساحل دریای شمال را در مدت ۹۰ دقیقه پایین میآییم. تقریبا در تمام مسیر فقط دستهایم روی ترمز است و تلاش میکنم کنترل دوچرخه را حفظ کنم.
بارها و بارها از ماشینهای سواری سبقت میگیریم و سرعت ۷۰کیلومتر در ساعت را با دوچرخه تجربه میکنم! اعتراف میکنم که خوششانس بودیم سالم به مقصد رسیدیم.
تنها چیزی که توانست ما را متوقف کند، این تابلوی عجیب از امامزاده بیژن در جاده کوهستانی بلده به رویان در نزدیکی روستای کُپ سفلی بود و این عکس یادگاری…
علیرغم خستگی زیاد سرشار از شوق هستیم و پرانرژی؛ از تهران تا شمال را طی دو شبانهروز با دوچرخه پیمودهایم و حالمان خوب است. سرانجام همزمان با تاریکی هوا به ساحل دریای کاسپین میرسیم و راهی ترمینال اتوبوسرانی میشویم تا شبانه به تهران بازگردیم.
امیر یکتا، مهدی گنجی، علی باقری، پرویز شجاعی و علی رزمخواه همرکابان سفر دوچرخهای تهران تا شمال بودند که بسیار از آنها آموختم.
* عکسها از: پرویز شجاعی و محمد گائینی
بسیار زیباست
ممنونم از همراهیتون
بسیار لذت بردم از خوندن این سفرنامه جذاب و دیدن عکسهاش
در تخیلم با شما و این سفر همراه شدم
و سختی و هیجان و لذت و جذابیت سفر رو تصور کردم
به من که چسبید
شما که تجربه کردید که بماند !
من هم جایی در سرازیری های فارس سرعت حدود ۷۰ کیلومتر بر ساعت رو با دوچرخه تجربه کردم!
لذت و درسها و تجربه های این سفر پر شکوه گوارای وجود همگی تون
درووود بر محمدعلی عزیز
چقدر خوشحالم که همسفرمون شدی
واقعا سفر پرچالشی بود که تجربههای زیادی به همراه داشت
عجب مسیری بود
ممنون برای معرفی
واقعا مسیر جذابیه
امیدوارم لذت برده باشید